موسسه اندیشه ملل

موسسه اندیشه ملل

Search
Close this search box.

عفاف و حجاب

مقدمه

لباس پوشیدن ، شانی از شئون انسان است و پدیده ای است که تقریبا به اندازه طول تاریخ بشر سابقه و به قدر پهنه جغرافیای امروزین زمین ، گسترش دارد. این پدیده با خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی انسان در ارتباط است و می توان آن را از دیدگاه های مختلفی از قبیل روانشناسی ، اخلاق ، اقتصاد، جامعه شناسی ، مذهب ، قانون ، تاریخ و جغرافیا مورد مطالعه قرار داد و برای یافتن پاسخی به این گونه پرسش ها به جستجو برآمد که:
چرا انسان لباس به تن می کند ؟
چه رابطه ای میان نوع لباس انسان و خصوصیات روانی او وجود دارد ؟
چه ارتباطی میان وضع مالی و طبقه اقتصادی یک انسان با نوع لباس او برقرار است ؟
گروه های مختلف اجتماعی یک جامعه چه لباس هایی می پوشند ؟
مذاهب مختلف درباره لباس چه گفتند؟
در قوانین مدنی چه قانون هایی درباره پوشش مردم وضع شده است ؟
تحولات لباس اقوام مختلف در طول تاریخ چگونه بوده و تحت تاثیر چه عواملی صورت گرفته است؟
در نقاط مختلف کره زمین و در اوضاع و احوال اقلیمی گوناگون ، چه تفاوت هایی میان لباس مردم دیده می شود . پیداست که پاسخ به هر یک از این پرسش ها و دیگر پرسش ها متعدد مشابه آن ، محتاج بحث های مفصل و فرصت های طولانی است. از مجموع تحقیقاتی که به عمل آمده ، مسلم شده که لباس دست کم پاسخگوی سه نیاز آدمی است ، یکی اینکه او را از سرما و گرما و برف و باران حفظ می کند ، دیگر اینکه در جهت حفظ عفت و شرم به او کمک می کند ، و بالاخره به او آراستگی و زیبایی و وقار می بخشد.


رابطه لباس با فرهنگ
در هر جامعه نوع و کیفیت ولباس زنان و مردان ، علاوه بر آنکه تابع شرایط اقتصادی و اجتماعی واقلیمی آن جامعه است ، قویا تابع جهان بینی و ارزشهای حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتی مبین و آینه آن جهان بینی است.در مقام اثبات این سخن ، نگاهی به دنیای پیرامون خویش می افکنیم و دو بخش از جهان را در نظر می گیریم ؛ یکی دنیای مادی غرب، که با علم ، تکنولوژی و استعمارگری مشخص می شود و دیگر بخشی که وارث فرهنگ ها و تمدن های کهنی است که مورد هجوم فرهنگ غرب واقع شده است و متاسفانه خود را در برابر آیین فرهنگ باخته است و می رود تا همه میراث معنوی خود ر در زیر چکمه این تمدن قربانی کند . کشور های اسلامی ، هند ، بخشهای وسیعی از آسیا آفریقا ، اسیای جنوب شرقی و بومیان آمریکا از این قبیلند.
رابطه لباس غربی با فرهنگ غربی
اینک هنگام آن است که بپرسیم لباس تنگ و کوتاه غرب امروز چه رابطه ای با جهان بینی و فرهنگ غرب دارد ؟ لباس پوشیدن شانی از شئون انسان است و در هرتمدن رابطه مستقیمی با معنای انسان و تعریف انسان در آن تمدن دارد . انسان در تمدن غرب چیست ؟ در پاسخ می گوییم در تمدنی که اساسا مادی است . انسان چه می تواند ؟ بیش از چهار قرن است که دراروپا خدا از صحنه زندگی غایب شده و در کلیسا مذلت گذیده است. معنویت به حاشیه زندگی خزیده و استخوان بندی فرهنگ و تمدن عربی ، یک استخوان بندی مادی شده است . تاریخ چهار قرن اخیر غرب ، تاریخ نفی ارزشهای معنوی و متعالی است و تمدن غرب ، جلوه یک زندگی است که در آن دیگر معنویت و قدس اصالت ندارد و انسان دیگر موجودی نیست که حامل ” روح الهی ” باشد و بتواند خلیفه خدا در زمین شود ، چرا که خلافت خدای گوشه نشینی که خود متهاست در تمدن غرب مقام و منصبش را از دست داده است دیگر منزلت و اعتباری محسوب نمی شود . در این تمدن ،انسان هیچ فرقی بنیادی و موجودی با حیوان ندارد . البته هر حیوانی ویژگی مخصوص به خود را دارد ، شیر درنده است و طاووس زیباست ، فیل پر قدرت است ، انسان هم با هوش است چه می توان کرد ، میان فرزندان طبیعت ، تصادفا این یکی که نامش انسان است با هوش تر است با هوش تر از دیگران از آب در آمده است و با هوش خود به علم و تکنولوژی دست یافته و بر طبیعت مسلط گشته است . اما آغاز و انجام کار او هیچ فرقی با سایر ندارد ، او هم چند سالی در طبیعت زندگی می کنندد و می میرد و دیگر هیچ . آری این اندیشه حاکم بر فرهنگ جدید غربی است ، فرهنگی که در آن حقیقت را فقط از زبان دانشمندان علوم تجربی باید شنید و بعضی از این دانشمندان دایره حقیقت را برخود تا برانجا تنگ کرده اند که گفته اند :« تا خدا را زیر چاقوی جراحی خود نبینیم ، وجود او را تصدیق نخواهم کرد.» البته در کنار این اندیشه حاکم ، همواره جریان های ضعیفی از اندیشه معنوی وجود داشته و نویسندگان ومتفکرانی بوده اند که جز این می اندیشیده اند اما غرب اکنون درشب ظلمانی بی خدایی به سر می برد و این متفکران پراکنده ، ستارگان دور کم نوری هسند که با همه التهاب و اضطراب خویش ، این شب تاریک را به روز روشن بدل نمی کنند . اینان نیستند که غرب را ساخته اند و می سازند ، اختیار غرب به دست نظامی است که ماده را اصل می داند و هر ارزش فراتر از ماده را ، غیر عملی می شمارد و آن را توهم و تخیل و روبنا محسوب می کند .
در چنین فرهنگی ، که هیچ فردای پس از مرگی در انتظار انسان نیست و هیچ بهشتی او را به خود دعوت نمی کند، انسان چه می تواند کرد ؟ همه فرصتی که او برای «بودن» دارد ، همین فاصله کوتاه تولد تا مرگ است و او که جز در این فرصت مجال دیگری برای بودن و ماندن ندارد ، ناچار است قبل از آنکه سوت پایان مسابقه به صدا در آید و مرگ در رسد ، بیش ترین امتیاز را برای خود کسب کند و تا می تواند از هر آنچه در این طبیعت لذت بخش و لذت آور است ، بهره گیری نماید . ارزش واعتبار همه چیز در این تمدن با این ملاک سنجیده می شود که چقدر می تواند به انسانی که اساسا حیوانی مادی است ، لذت ببخشد ، و یکی از چیزهایی که می تواند به او لذت ببخشد ، « تن انسان » است .
زن غربی در این جامعه که محکوم چنین نظام اقتصادی است ، وسیله ای است که باید مصرف کند و مصرف شود . اقتصاد خالی از معنویت غرب ، به غیر از این دو کلمه ، هیچ ارزش دیگری را به رسمیت نمی شناسد . زن که فقط جسم است و تن ، باید مصرف کننده و مصرف شونده باشد و این « باید» است که شکل لباس او را تعین می کند . زن مظلوم ترین قرباننی سرمایه داری است .
نقاشی ، موسیقی ، سینما ، تاتر ، مجله ، کتاب ، عکس ، و پوستر، این ها همه ، زن را به «بازار» می کشد ، اما صنایع وابسته به سکس به این ها ختم نمی شود . دورشته عظیم اقتصادی دیگر برای غارتگری ، چشم به زن دوخته اند. سازندگان لوازم آرایش و طراحان مد ، و اگر قرار باشد فرهنگ معنوی به جای تمدن مادی بنشیند و زن دیگر شخصیت خود را به چهره و جسم خود ندادند ، تکلیف صاحبان این صنایع عظیم چه خواهد شد . اینجاست که بار دیگر به مسئله لباس باز می گردیم .زن غربی و غرب زده ، نه تنها باید لباسی بپوشد که بدنما و بدن پرداز باشد ، بلکه باید دائما لباس خود را به بهانه مد عوض کند ، تا بازار مدسازان و پارچه فروشان و صنایع نساجی و خیاطان داغ بماند و اگر لباس وسیله ای برای خود نمایی نباشد ، دیگر چه چیز چرخ این صنایع را به چرخ در می آورد ؟ و فاجعه آمیز تر از همه اینکه زن برای مصرف هر چه بیش تر ، هر چیز دیگر می شود . برای اینکه لاستیک تراکتور بیشتر به فروش برسد باید تصویر نیمه عریان یک زن در کنار آن باشد ،همه فروشندگان در فروشگاههای بزرگ باید از میان زنان جوان انتخاب شوند و حتی در تبلیغات انتخاباتی مجالس قانونگذاری سکس و زن وسیله تبلیغ کاندیدا ها قرار می گیرد.
نکته مهم این است که در اسلام ، معنویت و روحانیت به هیچ روی در مقابل مادیت و جسمانیت قرار نگرفته است و چنان نیست که انسان مجبور باشد برای رسیدن به حقیقت معنوی ، واقعیت مادی خویش را نابود کند .معنویت اسلامی رقیب مادیت نیست که بخواهد حریف را به نفع خود از میدان بدر کند ، بلکه هدایت کننده و کنترل کننده جسمانیت و مادیت است . دین برای آن نیامده است تا ما را از جسم یکسره غافل سازد و از دنیا جدا کند ، بلکه برای آن است که به ما «اندازه» بیاموزد تا بتوانیم با حفظ اعتدال از افراط و تفریط مصون بمانیم و مثلا چنان نباشیم که خود را فقط تن بیانگاریم و جز به بهره وری از جسم به هیچ چیز نیندیشیم .
لباس هر انسان پرچم کشور ، پرچمی است که او بر سر در خانه وجود خود نصب کرده است و با آن اعلام می کند که از کدام فرهنگ تبعیت می کند . همچنان که هر ملی با وفاداری و احترام به پرچم خود ، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز می کند ، هر انسان نیز ، مادام که به یک سلسه ارزش ها و بینش ها را از تن بدر نخواهد کرد .
اینک تمدن غرب ، چنین وانمود می کند که می خواهد برای آنان لباس بدوزد . اما در حقیقت به جای آنکه لباس بر تن او کند ، او را برهنه ساخته است و هیچ کس جرئت نمی کند فریاد بر آورد که لباسی در کار نیست و حاصل این همه مد و پارچه و چه وچه ، برهنگی انسان است . همه می ترسند که مبادا خیا طان حقه بازی که زر و سیم را برده اند و می برند آنها را به ناپاکی در اصل و نسب متهم کنند. آیا در اینن جهان که همه اسیر و شیفته تبلیغات غرب شده اند مردمی پیدا می شوند که دلی به پاکی آن کودک داشته بباشند و فریاد بر آوردند که آنچه به نام لباس درغرب به تن انسان می پوشانند ، پوشش نیست ، بلکه برهنگی است ؟ آیا مردمی پیدا می شوند که صداقتی کودکانه داشته باشند و در مقابل جهانی که برهنگی را لباس می داند جرئت کنند و فریاد برآوردند؟
چرا آن مردم ما نباشیم ؟

 

 

برای دانلود این کتاب بر روی فایل دانلود کلیک کنید .

برای داشتن فایل به صورت رایگان از طریق تماس با ما در ارتباط باشید.