موسسه اندیشه ملل

موسسه اندیشه ملل

Search
Close this search box.

کتاب اسلام و نیاز های زمان جلد 2 استاد شهید مطهری

 

طرح اشکال و پاسخ اجمالی‏

اشکال در مسئله اسلام و مقتضیات زمان اشکال همزیستی و هماهنگی دو شی‏ء است که در طبیعت خودشان بر ضد یکدیگرند. یکی از ایندو در طبیعت خودش ثابت و لایتغیر است و دیگری در طبیعت خودش متغیر و سیال و ناثابت است.

اسلام به حکم اینکه دینی است نسخ ناپذیر، تغییرناپذیر و جاودانی است. و از طرف دیگر مقتضیات زمان به حکم اینکه در زمان قرار گرفته است و هرچه که در زمان قرار می‏گیرد و از آن جمله مقتضیات و شرایط زندگی بشر، ناثابت و متغیر است و به یک حال باقی نمی‏ماند، [تغییر می‏پذیرد.] در این صورت دو چیز که یکی خاصیت ذاتی‏اش ثبات است و دیگری خاصیت ذاتی‏اش تغییر و تحول است، چگونه می‏توانند با یکدیگر همزیستی و هماهنگی داشته باشند؟ و بالاتر [اینکه‏] آن که ثابت است بخواهد هادی و راهنمای آن چیزی باشد که متغیر است! در حالی که این ثابت حتی نمی‏تواند پا به پای آن متحول باشد چون حرکتی ندارد، چگونه می‏تواند راهنما و هادی آن باشد؟.

اینجاست که طبعاً این تضاد و تناقض در می‏گیرد: یا ثابت باید متغیر را همشکل خودش بکند؛ یعنی زمان را متوقف کند و مانع تغییرات و تحولات زندگی بشر بشود، و یا باید این متغیر آن ثابت را همرنگ و همشکل خودش بکند؛ یعنی‏دائماً در آن، تغییرات و نسخها و اصلاحها و آرایشها و پیرایشهایی ایجاد کند، و هیچ کدام از اینها واقعاً هماهنگی

 

9

و همزیستی نیست. این [بود] اشکال.

[در جواب‏] به‏طور اجمال می‏گوییم نه اسلام- که می‏گوییم ثابت است- به مفهوم مطلق ثابت است که هیچ گونه تغییری در قوانینش وجود ندارد، و نه شرایط و مقتضیات زمان به این شکل است که غالباً تصور می‏شود که لازمه زمان این است که همه چیز تغییر کند؛ یعنی در اسلام عناصری ثابت و عناصری متغیر وجود دارد، همچنان که در زمان هم عناصری ثابت و عناصری متغیر [وجود دارد]؛ عناصری که باید ثابت بماند و عناصری که باید تغییر کند و آن تغییرها باید در کادر آن عناصر ثابت رخ دهد، و اگر تغییرهای زمانی در کادر آن عناصر ثابت رخ بدهد، تغییرات زمان پیشروی و تکامل است و اگر خارج از آن کادر ثابت صورت بگیرد تغییر هست ولی تکامل نیست، بلکه انحراف و سقوط است.

آیا زمان معصوم است؟

ما- و هیچ کس- زمان را معصوم نمی‏دانیم و تغییرات اجتماعی را دارای عصمت تلقی نمی‏کنیم. این‏جور نیست که هر جامعه‏ای خود به خود و به‏طور خودکار همیشه رو به پیشرفت و ترقی باشد. ما همیشه می‏گوییم «ترقی اجتماعها» و «انحطاط اجتماعها». همین‏طور که ترقی اجتماعها در زمان صورت می‏گیرد، انحطاط اجتماعها هم در زمان صورت می‏گیرد، آن هم تغییری است که در متن زمان صورت می‏گیرد. پس معلوم می‏شود که زمان و جامعه در زمان دوگونه ممکن است تغییر بپذیرد: تغییرهایی که باید آنها را ترقی نامید و تغییرهایی که انحطاط و سقوط است.

حتی ممکن است جامعه‏ای به‏طور نسبی ثابت باشد. ما درباره خیلی از جامعه‏ها می‏گوییم فلان اجتماع اساساً نسبت به چهار قرن پیش تکان نخورده. پس این‏جور هم نیست که هر اجتماعی جبراً و لزوماً محکوم به تغییر باشد، حال یا در جهت ترقی و یا در جهت انحطاط.

همین مطلبِ نسبتاً بدیهی، مطلب را برای ما به شکل دیگری طرح می‏کند که تغییرات زمان یا در مسیر ترقی است یا در مسیر انحطاط و تنزل. پس این سؤال طرح می‏شود که آن مسیری که مسیر ترقی است چیست و آن مسیری که مسیر تنزل‏است چیست؟.

پس ما یک مسیر ترقی داریم، یک کادری داریم که اگر اجتماع در آن کادر تغییر

 

10