موسسه اندیشه ملل

موسسه اندیشه ملل

Search
Close this search box.

 درس های اسفار جلد 2 شهید مطهری

 

 

 

جلسه هجدهم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم. فی تحقیق موضوع الحرکة و أن موضوعها هل الجسم‏ام غیره. «لمّا علمت أن الحرکة حالة سیالة لها وجود بین القوة المحضة و الفعل المحض …» «1» ..

فصل هجدهم بحثی است که خود فصل مختصر و کوتاه است ولی به دنبال آن مرحوم آخوند یک «حکمت مشرقیه» دارد که خیلی دقیق و درک آن بسیار لازم است و از مسائلی است که باید روی آن دقت کرد تا مسئله حرکت جوهری مفهوم بشود.

عنوان این فصل این است: «فی تحقیق موضوع الحرکة و أن موضوعها هل الجسم‏ام غیره». موضوع حرکت چیست؟ آیا موضوع حرکت جسم است یا چیز دیگری است؟ اصلًا مگر حرکت نیاز به موضوع دارد؟ ما ابتدا باید موضوع را تعریف کنیم.

بعدها خواهند گفت که فلاسفه معتقدند که حرکت به شش چیز نیاز دارد: فاعل یا «ما عنه الحرکة»، قابل یا موضوع که به آن «ما به الحرکه» هم می‏گویند، غایت یا «ما الیه الحرکه»، مسافت یا «ما فیه الحرکه»، زمان یا «ما علیه الحرکه»، و بالاخره مبدأ یا «ما منه

______________________________
(1). اسفار، ج 3، مرحله 7، فصل 18، ص

 

11

 

الحرکه». پس مقصود فلاسفه از موضوع، قابل و به تعبیر دیگر «ما به الحرکه» است.

عنوان فصل دوازدهم‏ «فی اثبات المحرک الاول» بود و در آنجا گفتیم که اساس آن فصل بر این است که حرکت نیاز دارد به فاعل و قابل هر دو، گرچه مرحوم آخوند در آنجا درباره این مطلب خیلی بحث نکرده بود. در آن فصل که فصل مفید و مهمی هم بود گفته شد که فاعل حرکت نمی‏تواند همان قابل حرکت باشد. ما مطالب آن فصل را در اینجا تکرار نمی‏کنیم ولی اجمالًا برای اینکه معنای «موضوع» روشنتر شود همین قدر عرض می‏کنیم که حرکت امری است «بین القوة و الفعلیة» [و در عین حال‏] فعلیت خاصی است: «کمال اول لما بالقوة من حیث إنه بالقوة». حرکت نیازمند به چیزی است که آن را قبول کند که به آن «متحرک» می‏گویند. پس وقتی می‏گوییم حرکت نیازمند به موضوع است یعنی نیازمند به چیزی است که حرکت را بپذیرد، که همان «متحرک» یا «قابل» است و اگر درباره حرکت می‏گوییم فاعل باید غیر از قابل باشد یعنی محرک باید غیر از متحرک باشد.

چه چیزی می‏تواند موضوع حرکت باشد؟

حال بحث در این است که آن چیزی که موضوع حرکت است و حرکت را قبول می‏کند چه می‏تواند باشد؟ فلاسفه معتقدند که آن چیزی که حرکت را قبول می‏کند نه می‏تواند قوه محض و فاقد هر نوع فعلیتی باشد و نه می‏تواند فعلیت محض و فاقد هر نوع قوّه‏ای باشد بلکه باید امری باشد که مرکب باشد از حیثیت بالفعل و حیثیت بالقوه. یگانه موجودی که مرکب است از دو حیثیت بالفعل و حیثیت بالقوه «جسم» است. اگر ما به فرض محال موجود دیگری غیر از جسم می‏داشتیم که مرکب از دو حیثیت فعلیت و قوه بود آن امر دیگر هم می‏توانست موضوع حرکت واقع شود.

پس برهانی که اقامه می‏کنند بر اینکه موضوع حرکت باید جسم باشد از این راه است. بنابراین مجردات، یعنی ذات واجب تعالی و عقول مجرده متحرک نیستند چون «بالفعل من کل جهة» هستند. هیولای اولی‏ هم نمی‏تواند موضوع مستقلِ حرکت باشد چون «بالقوة من کل جهة» است. همچنین صورت جسمیه یا صورت نوعیه مجزای از هیولی و ماده، متحرک نیستند. پس چه چیزی متحرک است؟ آن چیزی که مرکب است از ماده و صورت، از «مابالقوه» و «مابالفعل»، که نامش جسم‏است.

پس جسم و جوهر جسمانی می‏تواند متحرک باشد به این معنا که می‏تواند موضوع حرکت باشد. پس اجسام عالم می‏توانند موضوع حرکت واقع شوند یعنی می‏توانند در

 

12