کتاب درس های اسفار جلد 4 شهید مطهری
جلسه پنجاه و هفتـم
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل 33
فی ربط الحادث بالقدیم[1]
مقایسه بحث ربط حادث به قدیم و بحث ربط متغیر به ثابت
اگر یادتان باشد در بحثی که در فصل بیست و یکم تحت عنوان «فی کیفیة ربط المتغیر بالثابت» داشتیم مطالبی ناقص ماند و سؤالاتی باقی ماند که ما وعده دادیم به فصل سی و سوم که برسیم مطلب را تکمیل کنیم.
این دو بحث را نمیشود گفت عین یکدیگرند، ولی نزدیک به یکدیگرند. در «ربط متغیر به ثابت» بحث بر سر این است که علت هر متغیری باید متغیر باشد و نمیتواند ثابت باشد. آنوقت این اشکال به وجود میآید که اینکه علت هر متغیری باید متغیر باشد، مستلزم تسلسل است (چون هر متغیری نیازمند به مغیر است و اگر آن مغیر، خودش متغیر باشد باز مغیر دیگری میخواهد و منتهی به مغیری که غیر متغیر باشد نخواهد شد) و براهین امتناع تسلسل در اینجا جاری است.
[1] . اسفار ج 3، ص 128 (مرحله 7، فصل 33).
19
به علاوه ما اثبات میکنیم که همه ]علل[ در نهایت منتهی میشود به ذات واجبالوجود و ذات واجبالوجود از هرگونه نقصی مبرّاست و به همین دلیل از هرگونه قوه و امکانی و قهرا از هرگونه تغیری مبرّاست، پس همه متغیرات باید منتهی بشود به ثابت علیالاطلاق. پس اشکال دیگر این است که اثبات واجب الوجودِ ثابتِ علیالاطلاق چگونه قابل جمع است با اینکه علت هر متغیری باید متغیر باشد؟
اما در مسأله «ربط حادث به قدیم» عنوان مسأله «متغیر» نیست، بلکه «حادث» است و شامل حادثِ ثابت نیز میشود؛ یعنی در اینجا ملاک حدوث است نه تغیر. اینجا بحث بر سر این است که علت حادث باید حادث باشد و اگر علت حادث حادث باشد خود آن علت هم به حکم آنکه حادث است نیازمند به علت است و اگر علت آن علت هم حادث باشد منتهی نمیشود به علتی که بینیاز از معلول باشد، و عین همان اشکال (یعنی براهین امتناع تسلسل) در اینجا هم جاری است.
میبینید که اینجا دو عنوان داریم. این که «هر متغیری باید منتهی بشود به ثابت» یک مسأله است و اینکه «هر حادثی باید منتهی شود به قدیم» مسألهای دیگر. در باب «متغیر» ممکن است آن متغیری که عنوان میکنیم، حادث (به معنی اینکه ابتدای زمانی داشته باشد) هم نباشد، ولی در عین حال چون متغیر است احتیاج به علت دارد، اما در باب «حادث» ملاک حادث بودن است و اگر فرض کنیم حادثهایی داریم که بعد از حدوث ثبات دارند و هیچگونه تغیر ندارند، اشکال شامل آنها نیز میشود.
پس این دو مسأله نزدیک به یکدیگرند و شاید بهتر این بود که هردو در یک جا طرح و حل میشد، اما بارها گفتهایم که این طور بینظمیها در کلمات مرحوم آخوند زیاد است؛ گاهی مطلبی را میگوید و از آن مطلب مطلب دیگری برایش مطرح میشود و هنوز مطلب اول تمام نشده وارد آن مطلب دیگر میشود. در اینجا ظاهرا از شیخ تبعیت کرده است؛ چون عنوان بحث گذشته ما (فی أنّه لایتقدّم علی الزّمان شیء الّا الباری) عنوانی است که شیخ برای یکی از فصول طبیعیات شفا قرار داده است و ذیل همان فصل وارد بحث ربط حادث به قدیم شده است و مرحوم آخوند هم که در این فصل (فصل 33) بیشتر به همان حرفهای شیخ در طبیعیات شفا نظر دارد، به آنچه که شیخ ذیل آن فصل طرح کرده عنوان جدایی داده و آن را به صورت فصلی مستقل مطرح کرده است.
20
تقریر اشکال در بحث ربط حادث به قدیم
تقریر اشکال[1] این است: هر حادثی ـ که قطعا علت تامهای دارد ـ علت تامهاش باید حادث باشد، زیرا اگر علت تامه حادث حادث نباشد و قدیم باشد لازم میآید انفکاک معلول از علت تامهاش، و نه تنها محال است علت تامه امر حادثْ قدیم باشد، بلکه حتی محال است آن علتْ حادثی باشد که بین آن حادث و این حادث فاصله زمانی باشد، چون انفکاک معلول از علت تامهاش محال است. بنابراین علت تامه هر حادثی باید حادث باشد ولو به بعض اجزائش. (نمیگوییم به تمام اجزائش باید حادث باشد، چون آنچه برهان اقتضاء میکند این است که علت تامه حادث باید حادث باشد ولو به یک جزء از اجزائش.) حال نقل کلام میکنیم به خود آن علت تامه یا به آن جزء حادث علت تامه و میگوییم آن حادث هم به دلیل اینکه حادث است نیازمند به علتی است که آن علت هم باید حادث باشد. باز نقل کلام میکنیم به آن علت (ولو آن علت هم فقط یک جزء از اجزائش حادث باشد) و همین طور علت بعدی و…؛ و چون حادث بدون علت محال است، منتهی به حدّی نمیشود.
این اشکالی است که استدلال فلسفی، ما را با آن مواجه میکند، ولی از طرف دیگر شک نداریم و برای ما محسوس است که یک سلسله حادثها در عالم به وجود میآید؛ یعنی وجود حادثها نه تنها امر محالی نیست و ممکن است، بلکه امری است که واقع شده است، و این به الهی بودن و غیر الهی بودن هم ارتباط ندارد.
خلاصه اینکه: وقتی که ما گفتیم انفکاک معلول از علت تامه محال است، این اشکال به وجود میآید که «این حادثها چگونه به وجود میآیند؟». اگر بگوییم علتهای تامه اینها قبلا وجود داشته است، لازم میآید انفکاک معلول از علت تامه، و اگر بگوییم مقارن حدوث اینها حادث شدهاند، نقل کلام میشود به علتهای این علتها و منتهی به حدّی نمیشود.
مسیری که مرحوم آخوند در مقام حل اشکال طی کردهاند.
مرحوم آخوند در مقام حل این اشکالْ ابتدائا از بین جوابهایی که داده شده[2] همان جوابی
[1] . اينجا اشكال را ذكر نكردهاند و فقط در مقام جوابش برآمدهاند، ولی اشكال روشن است.
[2] . به اين اشكال جوابهايی داده شده؛ چون ساير جوابها قابل بحث نبوده ايشان دنبال نكردهاند.
21