موسسه اندیشه ملل

موسسه اندیشه ملل

Search
Close this search box.

 فطرت شهید مطهری

 

 

 

 

بسم االه الرحمن الرحیم

موضوع بحث «فطرت» است. بحث فطرت از یک طرف یک بحث فلسفی است … «1» موضوعات مهمّ فلسفه این سه موضوع است: خدا، جهان، انسان. این بحث، بحثی است مربوط به «انسان» و می‏توان گفت از یک نظر و از یک شاخه مربوط است به انسان و خدا؛ یک سر مسأله انسان است و سر دیگر آن، خدا. در منابع اسلامی، یعنی در قرآن و سنّت، روی اصل فطرت تکیه فراوان شده است که مقداری از آنها را که قبلًا یادداشت کرده‏ام در این جلسه مطرح می‏کنم. اینکه قرآن برای انسان قائل به فطرت است یک نوع بینش خاص درباره انسان است.

______________________________
(1). [افتادگی از نوار است.]

 

13

 

کلمه «فطرت» چه کلمه‏ای است و آیا قبل از قرآن کسی این کلمه را در مورد انسان استعمال کرده است، یا از جمله کلماتی است که برای اولین بار قرآن آن را در مورد انسان به کار برده است؟ ظاهراً این کلمه قبل از قرآن سابقه‏ای ندارد و برای اوّلین بار قرآن این لغت را در مورد انسان به کار برده است که قرائنش را بعد عرض می‏کنم.

ما ابتدا باید ببینیم که خود لغت «فطرت» چه لغتی است و دقیقا ریشه این لغت را

به دست آوریم.

مسأله دیگری که باید در اینجا بحث کنیم این است که آیا انسان به طور کلّی یک سلسله فطریات- که آن را تعریف خواهیم کرد- دارد یا ندارد و فاقد هر گونه فطرت است‏ «1»؟

بحث سوم ما درباره خصوص دین خواهد بود که آیا دین، فطری است و یا فطری نیست؟ قرآن صریحاً فرموده است که دین فطری است. ما باید یک بحث علمی روی انسان و روی دین بکنیم و ببینیم آیا اساساً دین فطری است و یا فطری نیست.

فطرت و تربیت‏

البته این مسأله شاخه‏های زیادی در جاهای مختلف پیدا می‏کند؛ از جمله در بحث تعلیم و تربیت که بحث بسیار وسیعی است. اگر انسان دارای یک سلسله فطریات باشد قطعاً تربیت او باید با در نظر گرفتن همان فطریات صورت گیرد و اصل لغت «تربیت»

______________________________
(1). کلمات دیگری از قبیل «سرشت» و امثال آن را ردیف قرار نمی‏دهم چون ما هنوز «فطرت» را کاملًا تعریف نکرده‏ایم.

 

14

 

هم اگر به کار برده می‏شود- چه آگاهانه و چه غیر آگاهانه- بر همین اساس است، چون «تربیت» یعنی رشد دادن و پرورش دادن، و این مبنی بر قبول کردن یک سلسله استعدادها- و به تعبیر امروز یک سلسله ویژگیها- در انسان است.

تربیت با صنعت این تفاوت را دارد که در صنعت، حساب حساب ساختن است؛ یعنی انسان منظوری را ابتدا دارد، بعد، از یک سلسله مواد و اشیاء برای منظور خود استفاده می‏کند در حالی که به خود این مادّه توجه ندارد که با این کاری که روی آن انجام می‏دهد آن را کامل می‏کند یا ناقص؛ مادّه می‏خواهد کامل شود یا ناقص [برای او فرقی نمی‏کند]؛ منظور «من» باید حاصل شود.

یک نجّار و یا یک معمار و بنّا که عملش یک نوع ساختن است هدفش باید تأمین شود، او به این کاری ندارد که این مقدار چوب و آهن و سیمان و امثال اینها را در ذات و طبیعت خودشان پرورش می‏دهد و آنها را تکمیل می‏کند و یا آنها را ناقص می‏کند؛ بلکه اساساً گاهی لازم می‏شود که آن مادّه را ناقص کند برای اینکه برای منظور او به‏

کار بیاید.

امّا یک باغبان در عین اینکه منظور و هدفی دارد و منافعی دارد ولی کار او براساس پرورش دادن طبیعت گل یا گیاه است، یعنی طبیعت گل یا گیاه را در نظر می‏گیرد و راه رشد و کمالی را که در طبیعت برای آن معین شده است می‏شناسد و آن را در همان مسیر طبیعی و به یک معنا فطری خودش پرورش می‏دهد و از آن استفاده می‏کند.

من این مثال را قبلًا هم گفته‏ام: یک وقت انسان گوسفند را به عنوان یک شی‏ء برای خود گوسفند در نظر می‏گیرد و یک وقت

 

15