موسسه اندیشه ملل

موسسه اندیشه ملل

Search
Close this search box.

 مقدمه‌ای بر جهان‌ بینی اسلامی 2- انسان و ایمان شهید مطهری

 

 

کتاب جهان بینی اسلامی 2 شهید مطهری شامل سر فصل های زیر می باشد

جهان بینی     جهان بینی واقع گرا     مراتب و درجات توحیدی       مراتب و درجات شرک     حکمت بالغه و عدل الهی

 

قسمتی از کتاب :

جهان‏بینی‏

یک مسلک و یک فلسفه زندگی خواه ناخواه بر نوعی اعتقاد و بینش و ارزیابی درباره هستی و بر یک نوع تفسیر و تحلیل از جهان مبتنی است.

نوع برداشت و طرز تفکری که یک مکتب درباره جهان و هستی عرضه می‏دارد، زیرساز و تکیه‏گاه فکری آن مکتب به شمار می‏رود. این زیرساز و تکیه‏گاه اصطلاحاً «جهان‏بینی» نامیده می‏شود.

همه دینها و آیینها و همه مکتبها و فلسفه‏های اجتماعی متکی بر نوعی جهان‏بینی بوده است. هدفهایی که یک مکتب عرضه می‏دارد و به تعقیب آنها دعوت می‏کند و راه و روش‏هایی که تعیین می‏کند و باید و نبایدهایی که انشاء می‏کند و مسئولیتهایی که به وجود می‏آورد، همه به منزله نتایج لازم و ضروری جهان‏بینی‏ای است که عرضه داشته است.

حکما حکمت را تقسیم می‏کنند به حکمت عملی و حکمت نظری. «حکمت نظری» دریافت هستی است آنچنان که هست، و «حکمت عملی» دریافت خط مشی زندگی است آنچنان که باید. اینچنین

 

7

 

«باید» ها نتیجه منطقی آنچنان «هست» هاست، بالاخص آنچنان «هست» هایی که فلسفه اولی‏ و حکمت مابعدالطبیعی عهده‏دار بیان آنهاست.

جهانْ احساسی و جهان‏شناسی‏

بدیهی است که از کلمه «جهان‏بینی» که ماده دیدن در آن به کار رفته است نباید به اشتباه بیفتیم و جهان‏بینی را به معنی «جهان احساسی» تلقی کنیم. جهان‏بینی به معنی جهان‏شناسی است و به مسئله معروف «شناخت» مربوط می‏شود. شناخت از مختصات انسان است، برخلاف احساس که از مشترکات انسان و سایر جانداران است؛ لهذا جهان‏شناسی نیز از مختصات انسان است و به نیروی تفکر و تعقل او بستگی دارد.

بسیاری از حیوانات از نظر جهان احساسی از انسان پیشرفته‏ترند، یا از نظر اینکه مجهز به بعضی حواس‏اند که انسان فاقد آن حس است آنچنان که گفته می‏شود برخی پرندگان از نوعی حس رادار برخوردارند، و یا در حواس مشترک با انسان از انسان بسی حساس‏ترند آنچنان که در باصره عقاب، شامه سگ یا مورچه و سامعه موش گفته می‏شود. برتری انسان از سایر جانداران، در شناخت جهان یعنی نوعی بینش عمیق درباره جهان است. حیوان فقط جهان را احساس می‏کند، اما انسان علاوه بر آن، جهان را تفسیر می‏کند.

شناخت چیست؟ چه رابطه‏ای است میان احساس و شناخت؟ چه عناصری غیر از عناصر احساسی در شناخت وارد می‏شوند؟ آن عناصر از کجا و چگونه وارد ذهن می‏شوند؟ مکانیسم عمل شناخت چیست؟ معیار شناخت صحیح از شناخت غلط چیست؟ …

اینها یک سلسله مسائلی است که رساله‏ای مستقل را تشکیل

 

8