موسسه اندیشه ملل

موسسه اندیشه ملل

Search
Close this search box.

تعداد تکبیرهای نماز میت

مقدمه

از جمله موارد اختلافي مذاهب اسلامي، اختلاف در تعداد تكبيرهاي نماز ميت است. مذهب اهل بيت عليهم السلام قائل است كه تعداد تكبيرها پنج تا است، و پيروان خلفا در مذاهب چهارگانه، قائل به اين هستند كه تعداد تكبيرها چهار تا است(1)

براي روشن شدن مطلب بايد در اين مسائل بحث شود:

 

1- بررسی ادله ی کسانی که قائل به چهار تکبیر در سنت نبوی هستند.

فقهاي مذاهب چهارگانه و ثوري، اوزاعي، داود و ابوثور قائل به اين قول هستند و آن را از حسن بن علي عليه السلام و برادرش محمد بن حنيفه، عمر، ابن عمر، زيد، جابر، ابوهريره، براء بن عازب، عتبة بن عامر و عطاء بن أبي رباح نقل كرده اند(1). آن ها استدلال كرده اند كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فوت نجاشي، پادشاه حبشه را به مردم تسليت گفت و در نمازي كه بر وي خواند، چهار تكبير گفت.(2)

در بداية المجتهد آمده است: >از أبي خيثمه، از پدرش روايت شده است:

>پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بر اموات، چهار، پنج، شش، هفت و هشت تكبير مي گفت تا اين كه نجاشي از دنيا رفت. مردم پشت سر آن حضرت صلي الله عليه و آله به نماز ميت ايستادند و آن حضرت صلي الله عليه و آله چهار تكبير گفت. پس از آن نيز در نمازهاي ميت چهار تكبير گفت تا اين كه رحلت فرمود. (3) اين روايت دليل آشكاري براي جمهور است. (4)

در فقه الكتاب و السنة آمده است: >ركن سوم نماز ميت، تكبيرها هستند كه با تكبيرة الاحرام چهار تا مي باشد و نماز ميت بدون اين تكبيرها صحيح نيست و تمام اهل علم بر اين متفق القول هستند و قول حنفيه شافعيه و مالكيه و همچنين حنابله همين مي باشد.

ابن منذر مي نويسد: ثابت شده است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله چهار تكبير مي گفت و عمر بن خطاب، ابن عمر، زيد بن ثابت، حسن بن علي، براء بن عازب، ابوهريره، محمد بن حنيفه، عطاء، ثوري، اوزاعي و اسحاق همين قول را گفته اند. (5)

براي اثبات اين امر به بعضي از نصوص و اخبار استدلال مي شود:

مسلم از ابوهريره نقل كرده است: رسول خدا صلي الله عليه و آله درگذشتِ نجاشي را در همان روزي كه فوت كرده بود، به مردم تسليت گفت. سپس مردم را در مصلي جمع كرد و در نماز ميت بر نجاشي چهار تكبير گفت.(6)

مسلم از جابر بن عبدالله انصاري روايت كرده است: رسول خدا صلي الله عليه و آله بر اصحمه نجاشي نماز ميت خواند و در نماز بر او چهار تكبير گفت.(7)

همچنين مسلم از شعبي روايت كرده است: رسول خدا صلي الله عليه و آله بر قبر ميتي كه دفن شده بود، نماز ميت خواند و چهار تكبير گفت.(8)

و دارقطني از ابي بن كعب روايت كرده است: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:

>همانا فرشتگان الهي بر آدم نماز خواندند و چهار تكبير گفتند و اعلام كردند كه اي فرزندان آدم، اين سنت شما است<(9)

و اگر شخصي از روي فراموشي پنج تكبير يا بيشتر بگويد، نمازش باطل نيست، زيرا حداكثر اين است كه سخناني را از روي فراموشي گفته شده است. و براي فراموشي، سجده ي سهو به جاي آورده نمي شود، چنان كه در غير موضع، تكبير يا تسبيح بگويد.

اما اگر از روي عمد پنج تكبير يا بيشتر بگويد، در اين صورت دو قول وجود دارد:

اول) نمازش باطل است، زيرا ركني را بدان اضافه كرده است و مثل آن است كه سجده يا ركوعي را به نماز اضافه كرده باشد. بعضي از شافعيه قائل به اين هستند و ظاهر مذهب حنفيه، همين را مي رساند. (10)

دوم) نمازش باطل نيست و قول صحيح از مذهب شافعيه همين است كه بر اساس روايت ابو يوسف عمل كرده است. حنابله نيز همين را گفته اند.

آنها در اكثر اقوالشان گفته اند كه بيشتر از هفت تكبير و كمتر از چهار تكبير گفتن جايز نيست و بهتر اين است كه چهار تكبير باشد و چيزي بر آن اضافه نشود. و احاديثي كه در اين باره رسيده است بر چهار و پنج تكبير تصريح مي كند و اين اختلاف مباح است و هر دوي آنها جايز مي باشد.

مسلم از عبدالرحمن بن ابي ليلي روايت كرده است:

زيد بر جنازه هاي ما چهار تكبير مي گفت و يك بار بر جنازه اي پنج تكبير گفت: علت را از او پرسيدم: جواب داد: رسول خدا صلي الله عليه و آله پنج تكبير هم  مي گفت.(11)

بيهقي از عبدالله بن معقل روايت كرده است: علي عليه السلام بر سهل بن حنيف نماز خواند و شش تكبير بر او گفت. آنگاه رو به ما كرد و فرمود: او از بدريون بود.(12) ونيز بيهقي از موسي بن عبدالله بن زيد روايت مي كند كه علي عليه السلام بر أبي قتاده نماز خواند و هفت تكبير گفت و فرمود او از بدريون بود(13)

خلاصه ي اقوال اين است كه پنج تكبير گفتن از روي فراموشي اشكال ندارد، نه از روي عمد و همين قول شافعيه و حنابله براساس روايتي از ابو يوسف مي باشد<(14).(15)

و در كتاب الحاوي الكبير آمده است كه أولي و أصح اين است كه چهار تكبير گفته شود و اين به خاطر سه امر است:

اول) بيشترين روايت ها به چهار تكبير اشاره مي كند، چنان كه ابوهريره روايت كرده است: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بر جنازه ي نجاشي چهار تكبير گفت و سهل بن حنيف روايت كرده است كه آن حضرت صلي الله عليه و آله بر سكينه چهار تكبير گفت و أنس روايت كرده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله بر فرزندش ابراهيم چهار تكبير گفت و اين آخرين نماز ميت او بود و از همين رو ناسخ افعال قبلي آن حضرت صلي الله عليه و آله بوده است.

دوم) ابن عباس و ابن ابي أوفي روايت كرده اند: آخرين جنازه اي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله بر آن نماز خواند و چهار تكبير گفت، جنازه ي سهل بن بيضاء بود.

سوم) عمل صحابه به چهار تكبير و اجماع ايشان بر آن. روايت شده است كه ابوبكر بر جنازه ي رسول خدا صلي الله عليه و آله چهار تكبير گفت و علي عليه السلام بر ابوبكر چهار تكبير گفت و صهيب بر عمر چهار تكبير گفت و امام حسن عليه السلام بر جنازه ي علي بن ابيطالب عليه السلام چهار تكبير گفت.(16)

در مورد اجماع صحابه بايد گفت: ابراهيم نخعي روايت كرده است: اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله بعد از رحلت ايشان در تعداد تكبيرها بر جنازه اختلاف پيدا كردند. عده اي گفتند: چهار و عده اي گفتند: سه و عده اي گفتند: كه بايد پنج تكبير گفت. عمر صحابه را جمع كرد و پس از مشورت، تصميم گرفتند كه چهار تكبير بگويند. پس انعقاد اجماع صحابه، براي زايل كردن اختلاف صحابه بوده است. و ابوالعباس بن سريح اين را از اختلاف هاي مباح مي دانسته و بعضي را نسبت به ديگر أولي نمي دانسته است و ابن مسعود نيز تقريباً چنين نظري داشته است و انعقاد اجماع، اين نظر را باطل مي كند<.(17)

 

—————————–

1. . المجموع: ج 5، ص 230، المبسوط: سرخسي؛ ج 2، ص 63؛ اللباب: ج 1، ص 130؛ المغني: ج 2، ص 387 و 389؛ الشرح الكبير: ج 2، ص 350؛ بلغة السالك: ج 1، ص 197؛ بداية المجتهد: ج 1، ص 234؛ الشرح الصغير: ج 1، ص 197؛ سبل السلام: ج 2، ص  558.

2. . صحيح بخاري: ج 2، ص 92 و 112؛ صحيح مسلم: ج 2، ص 655 و 951؛ سنن ترمذي: ج 3، ص 342، ح 1022؛ سنن ابي داود: ج 3، ص 212، ح 3204؛ سنن نسائي: ج 4، ص  72؛ الموطأ: ج 1، ص 226، ح 14.

3. . اين را ابوشيبه در كتاب جنائز در باب: ((مَنْ يُكَبِّر عَلَي الجنازة سبعاً و تسعاً)) ج 3، ص 304 روايت كرده است

4. . بداية المجتهد: ج 1، ص 322، چ دار المعرفة.

5. . البدائع: ج 1، ص 313؛ المجموع: ج 5، ص 230؛ مغني المحتاج: ج 1، ص 341؛ اسهل المدارك: ج 1، ص 354، الانوار: ج 1، ص 173.

6. . صحيح مسلم: ج 3، ص 54.

7. . همان: ج 3، ص 55.

8. . صحيح مسلم: ج 3، ص 55.

9. . دارقطني: ج 2، ص 71.

10. . البدائع: ج 1، ص 312؛ المجموع: ج 5، ص 230.

11. . صحيح مسلم: ج 3، ص 56.

12. . بيهقي: ج 4، ص 36.

13. . همان.

14. . البدائع: ج 1، ص 312؛ مغني المحتاج: ج 1، ص 341، المغني: ج 2، ص 514.

15. . فقه الكتاب و السنه: ح 5، ص 2798 ـ 2800.

16. . الحاوي الكبير: ج 3، ص 54، كتاب الجنائز، باب التكبير علي الجنائز.

17. . الحاوي الكبير: علي بن محمد ماوردي شافعي،ج 3، ص 55، كتاب الجنائز، باب التكبير علي الجنائز.

– نقش خلیفه ی دوم در تثبیت قول به چهار تکبیر

اتفاق نظر صحابه بر چهار تكبير، ناشي از اقدامات عمر بن خطاب بوده است. زيرا وي مشاهده كرد كه مردم در نماز ميت تكبيرهاي متفاوت مي گويند، از اين رو چهار تكبير را معين و همه را بدان ملزم كرد. در اين صورت اقدام او يك ملاك شرعي نيست و معيار مشابهت با طولاني ترين نماز، كه عمر بدان استناد كرد ـ چنان كه خواهد آمد ـ نمي تواند دليلي الزام آور، براي كسي باشد.

در فتح الباري از ابن منذر آمده است: آنچه را كه انتخاب كرده ايم، همان است كه از سوي عمر ثابت شده است. سپس اسناد صحيح آن را به سعيد بن مسيب رسانده است كه گفت: تعداد تكبيرهاي نماز ميت، چهار و پنج بود تا اين كه عمر به مردم دستور داد كه چهار تكبير بگويند! بيهقي هم با اسناد حسن از ابو وائل نقل كرده است:

مردم در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله هفت، شش، پنج و يا چهار تكبير مي گفتند، تا اين كه عمر آن را چهار تكبير كه مطابق طولاني ترين نماز كه چهار ركعت است، قرار داد…< (1)

چنان كه مشاهده مي شود، در اين جا عملي بدون دليل ثابت مي شود كه ناشي از رغبت خليفه ي دوم در صدور احكام شرعي براساس ملاك ها و معيارهايي است كه شريعت آنها را تصريح ننموده است. همين دستور بدون ملاك و معيار شرعي خليفه، منشأ فقهي مذاهب چهارگانه ي اهل سنت مي شود و فقهاي اين مذاهب سعي كرده اند تا براي اين اقدام خليفه، دليل و مدرك شرعي بتراشند و در واقع تلاش هاي آنان براي توجيه عمل خليفه بوده است.

از جمله ماوردي شافعي در اين زمينه تلاش هايي كرده است كه نقل شد. او در دليل اول خود ادعا كرد كه روايات مربوط به چهار تكبير، بيش از روايات ديگر است. اين دليل وي در صورتي صحيح است كه بين روايات تعارض وجود داشته باشد و كار به تعادل و ترجيح بين روايات رسيده باشد، در حالي كه در بحث ما چنين نيست. در اين بحث قول به تخيير و قول به تنويع وجود دارد ـ چنان كه خواهد آمد ـ و نوبت به ترجيح به خاطر روايت بيشتر نمي رسد. علاوه بر اين قواعد ترجيح، در جايي كه تعارض روايات به خاطر روات آنها باشد، اجرا مي شود. و در جايي كه احتمال دارد يك مسأله در اصل تشريع، صورت هاي گوناگوني باشد، ترجيح جاري نمي شود؛ در حالي كه مسأله مورد نظر چنين است.

بر طبق رواياتي كه از فرقه هاي شيعه و سني نقل شده، قطع به اين وجود دارد كه وجود مقدس رسول خدا صلي الله عليه و آله گاهي نماز ميت را با چهار تكبير و گاهي با پنج تكبير خوانده است. بنابراين تفاوت به روات باز نمي گردد تا آن را با ترجيح معالجه كنيم، بلكه تفاوت در اصل تشريع وجود دارد و مسأله ي مورد بحث مشمول مسائل ترجيح نيست تا آن را با روايت بيشتر و كمتر حل كنيم، عده اي از صحابه، پيش عمر شهادت داده اند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله نماز ميت را با بيش از چهار تكبير خوانده است و خود عمر اين ادعا را رد نكرده است، بلكه با ملاك و معياري كه خودش داشته، يكي از اقوالي را كه برايش روايت شده، اختيار كرده است. اين ملاك، همان مشابهت با طولاني ترين نماز كه چهار ركعتي است، مي باشد و راويان آن را براي وي نقل ننموده اند. شايد اقدام عمر يك نوع حكم حكومتي بوده تا بدين وسيله اختلافات ميان مسلمانان را كمتر كند.

علاوه بر اين، قواعد ترجيح در فقه اماميه، ترجيح روايات بيشتر بر روايات كمتر را قبول ندارد، بلكه اين قاعده را در جايي قبول دارد كه در مقابل روايات بيشتر، روايات شاذ و نادر وجود داشته باشد، چنان كه قواعد ترجيح در فقه اهل سنت، قبل از آن كه بيشتر را بر كمتر ترجيح بدهد، به وثاقت و ضعف راويان توجه مي كند. مسأله ي مورد بحث از همين قبيل است، چنان كه از ابن حزم نقل خواهيم كرد.

خلاصه آن كه دليل ترجيح به اكثر، در نهايت ضعف است، چون مسأله ي مورد بحث از قواعد ترجيح خارج است و بر فرض كه تحت قواعد ترجيح باشد، بر طبق اصول فقه اماميه و فقه اهل سنت قواعد ترجيح در آن جاري نمي شود.

اما دليل دوم كه قائل به عمل صحابه به چهار تكبير است، سست تر از دليل اول مي باشد. و آنچه را كه وي از بعضي از صحابه نقل كرده است مبني بر اين كه آنان مقيد به چهار تكبير بوده اند و پنج تكبير نمي گفته اند، دليلي است كه أخص از مدعا مي باشد. ما نقل خواهيم كرد كه تعدادي از صحابه پنج تكبير مي گفته اند. حضرت علي عليه السلام از كساني مي باشد كه مارودي او را از صحابه اي دانسته است كه پنج تكبير مي گفت: به اين ترتيب بايد پرسيد كه وي چگونه ادعا كرده است كه عمل همه ي صحابه بر چهار تكبير بوده است؟!

از سوي ديگر مي دانيم كه عمر بن خطاب به خاطر اختلاف در تعداد تكبيرها، صحابه را جمع كرد و به مشورت با آنان پرداخت. آنها گفتند كه عده اي چهار و عده اي پنج تكبير مي گويند و عمر دستور داد كه بعد از اين، همه چهار تكبير بگويند. در اين صورت قول دوم ماوردي با قول اول وي، انسجام ندارد، زيرا اگر عمر دستور به چهار تكبير داده است، همين دلالت مي كند بر اين كه صحابه تا قبل از آن مقيد به چهار تكبير نبوده اند و اگر صحابه مقيد به چهار تكبير بودند يا روايت چهار تكبير مشهور تر بود ديگر عمر نيازي نداشت كه صحابه را جمع كند و با آنان به مشورت بپردازد و به آنان دستور دهد كه چهار تكبير بگويند . پس اقدام عمر بر اين دلالت مي كند كه سيره ي صحابه بر چهار تكبير منعقد نبوده است.

عجيب تر از اين، دليل سوم ماوردي است. وي ادعاي اجماع صحابه بر قول به چهار تكبير نموده است. مي دانيم كه اقدام خليفه ي دوم، حكم حكومتي بوده و قبل از آن در شريعت وجود نداشته و اجماع از احكام سلطانيه و حكم حكومتي سرچشمه نمي گيرد، بلكه از اتفاق نظر صحابه بر امر شرعي معيني نشأت مي گيرد. اقدام خليفه هم دليل بر آن است كه اجماعي در باب تعداد تكبيرهاي نماز ميت وجود نداشته است.

ابن حزم به شدت اين دليل را رد كرده و نوشته است:

>ابو محمد گفته است: و كساني كه از بيش از چهار تكبير را منع كرده اند، به خبري كه آن را از طريق وكيع از سفيان، از عامر بن شقيق، از ابي وائل نقل كرده ايم، احتجاج كرده اند. او روايت كرده كه عمر بن خطاب مردم را جمع كرد و با ايشان درباره ي تعداد تكبيرهاي نماز ميت به مشورت پرداخت. آنها گفتند كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هفت، پنج و چهار تكبير مي گفت. عمر دستور داد كه چهار تكبير بگويند، چنان كه طولاني ترين نماز، چهار ركعت است.

همچنين آن را از طريق عبدالرزاق، از سفيان ثوري، از عمر بن شقيق، از ابو وائل روايت كرده ايم و او آن را نقل كرده است. آنها گفته اند: اين حكم، اجماعي است و خلاف آن جايز نمي باشد.

ابو محمد گفته است:

اين در غايت ضعف و فساد است، زيرا اين خبر صحيح نيست، چون عامر بن سقيق در سلسله سند آن وجود دارد كه ضعيف است و عمر بن شقيق هم مجهول است. و پناه مي بريم به خدا از اين كه عمر در ايجاد فريضه اي بر خلاف آنچه كه رسول الله صلي الله عليه و آله آن را عمل مي كرده است، يا براي جلوگيري از انجام بعضي از افعالي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله آنها را انجام مي داده است به مشورت با ديگران بپردازد. آنگاه فعلي كه در زمان حيات آن حضرت صلي الله عليه و آله حلال بوده است، پس از وي حرام گردد. هيچ گاه كسي نسبت به عمر چنين فكر نمي كند، مگر اين كه به جايگاه عمر نسبت به دين اسلام جاهل باشد و بخواهد به سلف صالح طعنه بزند<.

سپس ابو محمد (ابن حزم) گفته است: >واي بر آن اجماعي كه علي بن ابي طالب، عبدالله بن مسعود، أنس بن مالك، ابن عباس، صحابه ي مقيم شام، تابعين مقيم شام، ابن سيرين، جابر بن زيد و غيره در آن نباشند و خروج از اجماع اين افراد، با سندهاي صحيح نقل شده باشد. و كسي كه ادعاي اجماعي مي كند كه اين افراد در آن نيستند و آن را با سندهاي واهي و باطل نقل مي كند، معلوم است كه جاهل است و چه جهالتي از اين بالاتر؟! چه كسي بي عقل تر از اين است كه اجماعي را ادعا كند كه ابوحنيفه، مالك و شافعي در آن هستند، اما علي عليه السلام ، ابن مسعود، زيد بن ارقم، أنس بن مالك و ابن عباس از آن آگاه نبوده و حتي مخالف اين اجماع هستند؟! اين كه عمر، علي عليه السلام ، ابن مكفف، ابن ابي أوفي، زيد بن ثابت، زيد بن أرقم و أنس چهار تكبير مي گفته اند، درست است، اما اين افراد پنج تكبير را انكار نكرده اند و به طور صحيح روايت شده است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله چهار و پنج تكبير مي گفت<.(2)

—————————–

1. . فتح الباري: ج 3، ص 157.

2. . المحلّي: ج 5، ص 124 ـ 127.

3- ادله ی قول به پنج تکبیر در سنت پیامبر صلی الله علی و اله

اتفاق نظر صحابه بر چهار تكبير، ناشي از اقدامات عمر بن خطاب بوده است. زيرا وي مشاهده كرد كه مردم در نماز ميت تكبيرهاي متفاوت مي گويند، از اين رو چهار تكبير را معين و همه را بدان ملزم كرد. در اين صورت اقدام او يك ملاك شرعي نيست و معيار مشابهت با طولاني ترين نماز، كه عمر بدان استناد كرد ـ چنان كه خواهد آمد ـ نمي تواند دليلي الزام آور، براي كسي باشد.

در فتح الباري از ابن منذر آمده است: آنچه را كه انتخاب كرده ايم، همان است كه از سوي عمر ثابت شده است. سپس اسناد صحيح آن را به سعيد بن مسيب رسانده است كه گفت: تعداد تكبيرهاي نماز ميت، چهار و پنج بود تا اين كه عمر به مردم دستور داد كه چهار تكبير بگويند! بيهقي هم با اسناد حسن از ابو وائل نقل كرده است:

مردم در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله هفت، شش، پنج و يا چهار تكبير مي گفتند، تا اين كه عمر آن را چهار تكبير كه مطابق طولاني ترين نماز كه چهار ركعت است، قرار داد…< (1)

چنان كه مشاهده مي شود، در اين جا عملي بدون دليل ثابت مي شود كه ناشي از رغبت خليفه ي دوم در صدور احكام شرعي براساس ملاك ها و معيارهايي است كه شريعت آنها را تصريح ننموده است. همين دستور بدون ملاك و معيار شرعي خليفه، منشأ فقهي مذاهب چهارگانه ي اهل سنت مي شود و فقهاي اين مذاهب سعي كرده اند تا براي اين اقدام خليفه، دليل و مدرك شرعي بتراشند و در واقع تلاش هاي آنان براي توجيه عمل خليفه بوده است.

از جمله ماوردي شافعي در اين زمينه تلاش هايي كرده است كه نقل شد. او در دليل اول خود ادعا كرد كه روايات مربوط به چهار تكبير، بيش از روايات ديگر است. اين دليل وي در صورتي صحيح است كه بين روايات تعارض وجود داشته باشد و كار به تعادل و ترجيح بين روايات رسيده باشد، در حالي كه در بحث ما چنين نيست. در اين بحث قول به تخيير و قول به تنويع وجود دارد ـ چنان كه خواهد آمد ـ و نوبت به ترجيح به خاطر روايت بيشتر نمي رسد. علاوه بر اين قواعد ترجيح، در جايي كه تعارض روايات به خاطر روات آنها باشد، اجرا مي شود. و در جايي كه احتمال دارد يك مسأله در اصل تشريع، صورت هاي گوناگوني باشد، ترجيح جاري نمي شود؛ در حالي كه مسأله مورد نظر چنين است.

بر طبق رواياتي كه از فرقه هاي شيعه و سني نقل شده، قطع به اين وجود دارد كه وجود مقدس رسول خدا صلي الله عليه و آله گاهي نماز ميت را با چهار تكبير و گاهي با پنج تكبير خوانده است. بنابراين تفاوت به روات باز نمي گردد تا آن را با ترجيح معالجه كنيم، بلكه تفاوت در اصل تشريع وجود دارد و مسأله ي مورد بحث مشمول مسائل ترجيح نيست تا آن را با روايت بيشتر و كمتر حل كنيم، عده اي از صحابه، پيش عمر شهادت داده اند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله نماز ميت را با بيش از چهار تكبير خوانده است و خود عمر اين ادعا را رد نكرده است، بلكه با ملاك و معياري كه خودش داشته، يكي از اقوالي را كه برايش روايت شده، اختيار كرده است. اين ملاك، همان مشابهت با طولاني ترين نماز كه چهار ركعتي است، مي باشد و راويان آن را براي وي نقل ننموده اند. شايد اقدام عمر يك نوع حكم حكومتي بوده تا بدين وسيله اختلافات ميان مسلمانان را كمتر كند.

علاوه بر اين، قواعد ترجيح در فقه اماميه، ترجيح روايات بيشتر بر روايات كمتر را قبول ندارد، بلكه اين قاعده را در جايي قبول دارد كه در مقابل روايات بيشتر، روايات شاذ و نادر وجود داشته باشد، چنان كه قواعد ترجيح در فقه اهل سنت، قبل از آن كه بيشتر را بر كمتر ترجيح بدهد، به وثاقت و ضعف راويان توجه مي كند. مسأله ي مورد بحث از همين قبيل است، چنان كه از ابن حزم نقل خواهيم كرد.

خلاصه آن كه دليل ترجيح به اكثر، در نهايت ضعف است، چون مسأله ي مورد بحث از قواعد ترجيح خارج است و بر فرض كه تحت قواعد ترجيح باشد، بر طبق اصول فقه اماميه و فقه اهل سنت قواعد ترجيح در آن جاري نمي شود.

اما دليل دوم كه قائل به عمل صحابه به چهار تكبير است، سست تر از دليل اول مي باشد. و آنچه را كه وي از بعضي از صحابه نقل كرده است مبني بر اين كه آنان مقيد به چهار تكبير بوده اند و پنج تكبير نمي گفته اند، دليلي است كه أخص از مدعا مي باشد. ما نقل خواهيم كرد كه تعدادي از صحابه پنج تكبير مي گفته اند. حضرت علي عليه السلام از كساني مي باشد كه مارودي او را از صحابه اي دانسته است كه پنج تكبير مي گفت: به اين ترتيب بايد پرسيد كه وي چگونه ادعا كرده است كه عمل همه ي صحابه بر چهار تكبير بوده است؟!

از سوي ديگر مي دانيم كه عمر بن خطاب به خاطر اختلاف در تعداد تكبيرها، صحابه را جمع كرد و به مشورت با آنان پرداخت. آنها گفتند كه عده اي چهار و عده اي پنج تكبير مي گويند و عمر دستور داد كه بعد از اين، همه چهار تكبير بگويند. در اين صورت قول دوم ماوردي با قول اول وي، انسجام ندارد، زيرا اگر عمر دستور به چهار تكبير داده است، همين دلالت مي كند بر اين كه صحابه تا قبل از آن مقيد به چهار تكبير نبوده اند و اگر صحابه مقيد به چهار تكبير بودند يا روايت چهار تكبير مشهور تر بود ديگر عمر نيازي نداشت كه صحابه را جمع كند و با آنان به مشورت بپردازد و به آنان دستور دهد كه چهار تكبير بگويند . پس اقدام عمر بر اين دلالت مي كند كه سيره ي صحابه بر چهار تكبير منعقد نبوده است.

عجيب تر از اين، دليل سوم ماوردي است. وي ادعاي اجماع صحابه بر قول به چهار تكبير نموده است. مي دانيم كه اقدام خليفه ي دوم، حكم حكومتي بوده و قبل از آن در شريعت وجود نداشته و اجماع از احكام سلطانيه و حكم حكومتي سرچشمه نمي گيرد، بلكه از اتفاق نظر صحابه بر امر شرعي معيني نشأت مي گيرد. اقدام خليفه هم دليل بر آن است كه اجماعي در باب تعداد تكبيرهاي نماز ميت وجود نداشته است.

ابن حزم به شدت اين دليل را رد كرده و نوشته است:

>ابو محمد گفته است: و كساني كه از بيش از چهار تكبير را منع كرده اند، به خبري كه آن را از طريق وكيع از سفيان، از عامر بن شقيق، از ابي وائل نقل كرده ايم، احتجاج كرده اند. او روايت كرده كه عمر بن خطاب مردم را جمع كرد و با ايشان درباره ي تعداد تكبيرهاي نماز ميت به مشورت پرداخت. آنها گفتند كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هفت، پنج و چهار تكبير مي گفت. عمر دستور داد كه چهار تكبير بگويند، چنان كه طولاني ترين نماز، چهار ركعت است.

همچنين آن را از طريق عبدالرزاق، از سفيان ثوري، از عمر بن شقيق، از ابو وائل روايت كرده ايم و او آن را نقل كرده است. آنها گفته اند: اين حكم، اجماعي است و خلاف آن جايز نمي باشد.

ابو محمد گفته است:

اين در غايت ضعف و فساد است، زيرا اين خبر صحيح نيست، چون عامر بن سقيق در سلسله سند آن وجود دارد كه ضعيف است و عمر بن شقيق هم مجهول است. و پناه مي بريم به خدا از اين كه عمر در ايجاد فريضه اي بر خلاف آنچه كه رسول الله صلي الله عليه و آله آن را عمل مي كرده است، يا براي جلوگيري از انجام بعضي از افعالي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله آنها را انجام مي داده است به مشورت با ديگران بپردازد. آنگاه فعلي كه در زمان حيات آن حضرت صلي الله عليه و آله حلال بوده است، پس از وي حرام گردد. هيچ گاه كسي نسبت به عمر چنين فكر نمي كند، مگر اين كه به جايگاه عمر نسبت به دين اسلام جاهل باشد و بخواهد به سلف صالح طعنه بزند<.

سپس ابو محمد (ابن حزم) گفته است: >واي بر آن اجماعي كه علي بن ابي طالب، عبدالله بن مسعود، أنس بن مالك، ابن عباس، صحابه ي مقيم شام، تابعين مقيم شام، ابن سيرين، جابر بن زيد و غيره در آن نباشند و خروج از اجماع اين افراد، با سندهاي صحيح نقل شده باشد. و كسي كه ادعاي اجماعي مي كند كه اين افراد در آن نيستند و آن را با سندهاي واهي و باطل نقل مي كند، معلوم است كه جاهل است و چه جهالتي از اين بالاتر؟! چه كسي بي عقل تر از اين است كه اجماعي را ادعا كند كه ابوحنيفه، مالك و شافعي در آن هستند، اما علي عليه السلام ، ابن مسعود، زيد بن ارقم، أنس بن مالك و ابن عباس از آن آگاه نبوده و حتي مخالف اين اجماع هستند؟! اين كه عمر، علي عليه السلام ، ابن مكفف، ابن ابي أوفي، زيد بن ثابت، زيد بن أرقم و أنس چهار تكبير مي گفته اند، درست است، اما اين افراد پنج تكبير را انكار نكرده اند و به طور صحيح روايت شده است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله چهار و پنج تكبير مي گفت<.(2)

—————————–

1. . فتح الباري: ج 3، ص 157.

2. . المحلّي: ج 5، ص 124 ـ 127.

چکیده ی بحث

نماز ميت طبق مذهب اهل بيت با پنج تكبير به جاي آورده مي شود. گاهي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نماز بعضي از اموات را با چهار تكبير به جاي مي آوردند و اين به خاطر خصوصياتي بود كه در آنها وجود داشت و پيامبر صلي الله عليه و آله آنها را لحاظ مي كردند.

قول به چهار تكبير، داراي پشتوانه ي سندي محكمي در سنت نبوي نمي باشد، بلكه ناشي از اقدام و دستور خليفه ي دوم است كه آن را شايع كردند.

—————————–