موسسه اندیشه ملل

موسسه اندیشه ملل

واقعه ی غدیر

پیشگفتار

اسلام، ديني جهاني و آخرين شريعتي است كه در بردارنده ي تمام نيازهاي زندگي بشر است.

رهبري امت اسلامي تا زماني كه پيامبراكرم صلي الله عليه و آله در قيد حيات بودند، بر عهده ي ايشان بود. بديهي است كه براي اين شريعت جاودانه، امكان ندارد كه مسأله ي مهم رهبري را بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله مهمل بگذارد و اين امر بسيار مهم را به دست حوادث و اتفاقات، يا هوي و هوس و يا اجتهادات شخصي صحابه اي واگذار كند كه آراء و نظرات و جهت گيري هاي متفاوتي دارند. روشن است كه در چنين صورتي اختلاف و پراكندگي و جنگ و نزاع بر پا مي شود و به شكست و از هم پاشيدگي نظام اسلامي منجر مي شود. بنابراين براي آخرين پيامبر صلي الله عليه و آله و براي شريعت جاودانه ي اسلام امكان ندارد كه اين مساله ي بسيار مهم را مهمل بگذارد.

با اين توضيحات روشن مي شود كه تعيين جانشين و كسي كه رهبري امت را بعد از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بر عهده بگيرد، امري طبيعي و ضروري و مورد توقع تمام مسلمانان بوده است. در اين صورت بايد ديد كه رسول اكرم صلي الله عليه و آله چه كسي را به رهبري و جانشيني پس از خود تعيين كرده است؟ و اين كار چه زماني و چگونه انجام شده است؟

اهل بيت عليه السلام و پيروان ايشان معتقدند كه جانشيني رسول اكرم صلي الله عليه و آله و بر عهده گرفتن رهبري امت اسلامي، منصبي الهي است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله به دستور خدا آن را ابلاغ و اجرا مي كند و خداوند و رسولش انتخاب رهبر امت اسلامي بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله را مادامي كه به اسم خداوند متعال و به نام دين اسلام حكومت مي كنند، به رأي و انتخاب مردم واگذار نكرده اند.

خداوند و رسول او، برترين فرد امت را بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله انتخاب كرده و بر امامت و رهبري وي پس از پيامبر صلي الله عليه و آله تصريح كرده اند. اين كار از همان آغاز رسالت شروع شده و در طي سال هاي اعلام دعوت در مكه و مدينه ادامه يافت. شروع آن از يوم الانذار بود كه تا زمان بازگشت از حجة الوداع ادامه يافت و به صورت خاص در هيجدهم ذي الحجه سال دهم هجري انجام شد كه خداوند متعال به صراحت پيامبر خويش را مأمور به انجام آن كرد و آن حضرت صلي الله عليه و آله ابلاغ امر الهي را تا زمان رحلت ادامه دادند.

اين در حالي است كه پيروان خلفا كه حكومت را پس از رحلت

پيامبراكرم صلي الله عليه و آله به دست گرفتند، قائل به اين بودند كه خلافت، يك منصب الهي نيست و احتياج به نص و تصريح خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله ندارد، بلكه ممكن است كه با رأي و نظر مسلمانان، اگرچه تعداد كمي باشند، يك نفر به عنوان خليفه انتخاب شود.

بعضي تلاش كرده اند كه ثابت كنند رسول خدا صلي الله عليه و آله امر جانشيني خود را مهمل گذاشته است و آن را با دلايلي توجيه كرده اند كه در بهترين صورت به اين مطلب ختم مي شود كه چنين كاري بر اساس سيره ي بعضي از صحابه بوده است، لذا براي ساير مسلمانان حجت است!

از نويسندگان كتاب هاي روايي و تاريخي كه در اواخر دوران بني اميه و اوائل دوران بني عباس نگاشته شده است، اين توقع وجود ندارد كه ملتزم به بيان تمام حقايق تاريخي باشند. به ويژه در هنگامي كه بعضي از حقايق با منافع حاكمان آن زمان در تضاد باشد. در اين صورت اگر يك منبع يا دو منبع، يك حادثه ي تاريخي را برخلاف ديگران نقل كرده باشند، بايد آن را يك امر مهم تلقي نمود و توجه ويژه بدان مبذول داشت و سهل انگاري در اين مورد سزاوار نيست.

بر يك محقق حقيقت طلب لازم است كه قضاياي مهم را در آن اوضاع، با روش هاي علمي بررسي كند و وضعيت طبيعي عصر رسالت و مهم ترين حوادث آخرين روزهاي عمر پيامبراكرم صلي الله عليه و آله را به شكل معقول مورد تحقيق و ارزيابي قرار دهد.

اوضاع سياسي داخل و خارج نظام اسلامي در اواخر عمر

پيامبر صلي الله عليه و آله به گونه اي بود كه ضرورت داشت آن حضرت صلي الله عليه و آله كسي

را به عنوان جانشين خود معرفي كند. در آن ايام، منافقان و اهل كتاب از درون، نظام اسلامي را تهديد مي كردند و دولت بيزانس و مشركان جزيرة العرب از خارج، نظام اسلامي را تهديد مي كردند.

چنين اوضاع اجتماعي و سياسي خطرناكي كه هر لحظه آبستن حوادث و آشوب هاي متعدد بود، اقتضا مي كرد كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله تمام پيش بيني هاي لازم را جهت دفع هرگونه اختلاف و نزاع در داخل نظام اسلامي انجام دهد. و زمينه ي استمرار و بقاي وحدت اسلامي را فراهم كند. و اين مهم، با تعيين و نصب رهبري شايسته كه امت اسلامي را از تشتت و تفرقه دور نگه دارد، به انجام مي رسيد.

با نصب رهبري شايسته و لايق، وحدت امت اسلامي حفظ شده و هواپرستان طمع نمي كردند كه مدعي خلافت و رهبري امت اسلامي شوند. بدين ترتيب جلوي اختلافات و نزاع ها گرفته مي شد و امت اسلامي بدون رهبر و راهنما به دست حوادث سپرده نمي شد.

اين احتمالات و محاسبات اجتماعي، ما را به صحت نظريه ي ((ضرورت تعيين جانشين رسول الله صلي الله عليه و آله )) رهنمون مي شود كه آن حضرت صلي الله عليه و آله آن را در واقع محقق كرد. از همين جا روشن مي شود كه سرّ مطرح كردن مسأله خلافت و جانشيني از همان روزهاي اول دعوت اسلامي چه بوده است، در آن هنگام كه تعداد كمي اسلام آورده بودند و خداي يكتا را پرستش مي كردند. همچنين در مي يابيم كه چرا آن حضرت صلي الله عليه و آله در طول دوران رسالت و حتي در آخرين لحظات زندگي به اين مسأله اشاره مي كرده است.

رسول خدا صلي الله عليه و آله جانشين خود را تعيين كرده بود و با بياناتي قاطع و واضح از همان اولين روزهاي دعوت و در طول دوران رسالت و حتي در آخرين ساعات زندگي اش به خليفه و جانشين خود تصريح مي كرد. اهل بيت عليه السلام و كساني كه با وجود تطميع ها و تهديدها دين خود را به حاكمان نفروختند، چنين نظري دارند و بر صحت نظر خود اصرار ورزيده و دليل مي آورند.

در اين جا به برخي از نصوصي كه تصريح مي كند، پيامبراكرم صلي الله عليه و آله از اوائل دعوت تا اواخر عمر شريفش به مسأله جانشيني عنايت خاصي داشته است، اشاره مي كنيم:

طبري مي نويسد:

ابن حُميد براي ما، از سَلَمه، از محمد بن اسحاق، از عبدالغفار بن قاسم، از منهال بن عمرو، از عبدالله بن حارث بن نوفل بن حرث بن عبدالمطلب، از عبدالله بن عباس، از علي بن ابي طالب روايت كرده است: وقتي آيه ي: {وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}، نازل شد، رسول خدا صلي الله عليه و آله مرا فراخواند و فرمود: ((اي علي، خداوند به من دستور داد كه خويشاوندان نزديك را انذار كنم، اما از اين كار سينه ام تنگ و اندوهگين شده است، زيرا مي دانم كه اگر اين امر را با ايشان در ميان بگذارم، برخورد مكروهي را از آنها مي بينم. پس اقدامي نكردم تا جبرئيل نازل شد و فرمود: اي محمد، اگر تو آنچه را كه مأمور شده اي، انجام ندهي، خداوند تو را عذاب مي كند. حال اي علي! ظرفي از غذا تهيه كن و ران گوسفندي بر آن بگذار و ظرفي شير آماده كن. آنگاه فرزندان عبدالمطلب را دعوت كن تا با آنها صحبت كنم و دستور الهي را به ايشان ابلاغ نمايم.

من دستورات رسول خدا صلي الله عليه و آله را انجام داده و بني عبدالمطلب را كه در آن روز حدود چهل مرد بودند، دعوت كردم. در ميان ايشان عموهاي پيامبر صلي الله عليه و آله : ابوطالب، حمزه، عباس و ابولهب هم حضور داشتند.

پس از آن كه همه آمدند، پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود تا غذا را بياورم. من آن را آوردم. پس از آن كه غذا را در سفره گذاشتم، رسول خدا صلي الله عليه و آله تكه اي از گوشت را برداشت و آن را تكه تكه كرد و در جاهاي مختلف ظرف غذا گذاشت. سپس فرمود: با نام خدا بفرماييد بخوريد. افراد شروع به خوردن كردند تا سير شدند، در حالي كه فقط جاي دست هايشان در غذا باقي مانده و از غذا چيزي كم نشده بود. و به خدايي كه جان علي در دست او است، يك نفر از آن ها مي توانست تمام غذايي را كه تهيه كرده بودم، به تنهايي بخورد.

سپس به من فرمود: اي علي، آنها را سيراب كن. من ظرف شير را آوردم و همگي از آن نوشيدند تا سيراب شدند و به خدا قسم كه يك نفر از آنها در حالت عادي تمام آن شير را به تنهايي مي آشاميد.

پس از صرف غذا، هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله خواست صحبت كند. ابولهب پيشدستي كرد و گفت: همانا ميزبان، شما را جادو كرده است!

فرزندان عبدالمطلب پراكنده شدند و رسول خدا صلي الله عليه و آله نتوانست كه در آن جلسه دستور الهي را ابلاغ كند. براي همين فرمود: اي علي، فردا همين كار را تكرار مي كنيم. چنان كه ديدي اين مرد، امروز از من پيشي گرفت و باعث شد كه افراد متفرق شوند پس غذايي تهيه كن تا فردا آنها را دعوت كنيم.

من دستورات رسول خدا صلي الله عليه و آله را انجام دادم. سپس همگي را دعوت كرديم. پس از آن كه همه آمدند، پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد تا غذا را ببرم. غذا را در وسط سفره گذاشتم و رسول خدا صلي الله عليه و آله همان كار ديروز را تكرار كرد و همه ي افراد غذا خوردند تا سير شدند و شير نوشيدند تا سيراب شدند. آنگاه پيامبر صلي الله عليه و آله شروع به صحبت كرد و فرمود: ((اي فرزندان عبدالمطلب! به خدا قسم كه در ميان عرب كسي را نمي شناسم كه چيزي بهتر از آنچه كه من براي شما آورده ام، آورده باشد. من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده ام. خداوند به من دستور داده است كه شما را به سوي خير دنيا و آخرت دعوت كنم. حال كدام يك از شما مرا در اين كار ياري مي كند تا برادر، وصي و جانشين من باشد؟))

تمام افراد از پذيرش اين درخواست، خودداري كردند. من كه كم سن و سال ترين ايشان بودم، عرض كردم: اي پيامبر خدا، من تو را كمك مي كنم و ياور تو هستم.

آن حضرت صلي الله عليه و آله دست مرا گرفت و فرمود: بدانيد كه او برادر، وصي و جانشين من در ميان شما است. حرف او را بشنويد و از او اطاعت كنيد)).

فرزندان عبدالمطلب در حالي كه مي خنديدند از جاي خود برخاستند و بعضي به ابوطالب مي گفتند: به تو دستور داده است كه از

فرزند خردسالت اطاعت و حرف شنوي داشته باشي!!(1)

اين حديث در نزد محدثان و مفسران به: ((حديث يوم الدار و حديث بدءُ الدعوة)) مشهور است.(2)

رسول خدا صلي الله عليه و آله به همين مقدار در ابتداي رسالتش اكتفا نكرده است، بلكه در جاها و به مناسبت هاي مختلف تصريح كرده است كه جانشين وي، علي بن ابي طالب عليه السلام است. بارزترين اين تصريحات، در روز هيجدهم ذي الحجه سال دهم هجري صورت پذيرفت. اين روز به روز غدير يا روز غديرخم معروف شد و در اين جا به صورت مختصر اين حادثه ي تاريخي عظيم و سخنان بليغ رسول الله صلي الله عليه و آله را در ضمن چهار بحث بيان مي كنيم.

 

 

 

بقیه مطالب در دانلود فایل می باشد .

 

 

برای داشتن فایل به صورت رایگان از طریق تماس با ما در ارتباط باشید.