موسسه اندیشه ملل

موسسه اندیشه ملل

Search
Close this search box.

وحی و قرآن

1- روش شناخت وحی
بحث درباره نقش فاعلى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در وحى و قرآن در دو مقام مطرح مى شود: مقام ثبوت و اثبات، يا مقام امكان و وقوع. يعنى نخست بايد ديد آيا فاعليت پيامبر در پيدايش قرآن و وحى امكان پذير است يا نه، و سپس به اين مسئله پرداخت كه آيا دلايلى بر آن وجود دارد يا نه، و آن دلايل كدامند.
الف: مقام ثبوت يا امكان:
از نظر مقام ثبوت و امكان، مى توان تصوير كرد و پذيرفت كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نسبت به پيدايش وحى و قرآن نقش فاعلى داشته باشد، به اين صورت كه او قرآن را به اذن و مشيت خداوند ايجاد و انشا كرده باشد، و در نتيجه قرآن هم فعل و كلام پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)باشد و هم فعل و كلام خداوند
اين مطلب به افعال پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز اختصاص ندارد، بلكه در مورد همه فاعل هاى بشرى و غير بشرى صادق است. اين مسئله از ديدگاه جهان بينى توحيدى و بر اساس امر بين الأمرين روشن بوده و قابل ترديد نيست.
ب: مقام وقوع و اثبات:
اين كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)واقعاً فاعل قرآن است يا نه را نمى توان از طريق عقل اثبات كرد.
عقل ـ چنان كه گذشت ـ تنها امكان پذير بودن آن را اثبات مى كند. چه بسا پديده اى امكان پذير بوده امّا تحقق نيافته است، يا تحقق آن به شيوه اى خاص بوده است، نه به شيوه هاى عادى و معمولى.
مى توان فرض كرد كه خداوند درباره پديده اى عنايت ويژه اى داشته و عنايت و حكمت خاص او اقتضا نمايد كه آن پديده به گونه اى خاصّ و بدون دخالت هيچ عامل طبيعى در آن، پديد آيد، يعنى خارق العاده باشد.
از طرفى، اين كه آيا نفس پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به اذن خداوند پديد آورنده قرآن و پديد آورنده شريعت اسلام است را از طريق كشف و شهود عرفانى نيز نمى توان اثبات كرد، چرا كه به اذعان عارفان نامى، مقام نبوت به معناى خاص آن، يعنى نبوت تشريعى، مقام ويژه اى است كه دست عارفان از آن كوتاه است(الفتوحات المكية:2/6 و 26).
در نارسايى روش تجربى حسى در اثبات مطلب مزبور نيز ترديدى نيست، بنابراين، يگانه راه در اين باره وحى (قرآن و روايات اسلامى) است.
از آنچه گفته شد نادرستى مطالب ذيل روشن گرديد:
نمى دانم ناقدان در باب پديده هايى چون مرگ و باران چه تحليلى دارند. بارها در قرآن آمده است كه خداوند خود جان ها را مى ستاند، يا فرشته مرگ، قبض ارواح مى كند، يا فرشتگان جان مردم را مى گيرند. با اين همه، تحليل طبيعى و مادى مرگ با جان ستانى خداوند و ملك الموت هيچ منافاتى ندارد. مگر باران را هم خدا نمى فرستد و انزال نمى كند، و مگر بنا به روايات با هر قطره باران فرشته اى نازل نمى شود. حال آيا تبيين طبيعى نزول باران مگر دست خداوند را مى بندد و او را از صحنه طبيعت بيرون مى كند؟ و اسناد باريدن باران به خداوند را بى معنا مى سازد؟ مگر معنايش اين نيست كه او مبدأ المبادى است و در طول علل طبيعى قرار دارد. اگر چنين است، چرا تبيين طبيعى و مادى وحى و كلام خدا و برجسته كردن نقش پيامبر در آن نسبت آن را با خداوند منقطع كند و سخن گفتن خدا و نزول وحى را بى معنا سازد؟(طوطى و زنبور)
قياس وحى به نمونه هاى ياد شده مع الفارق است، زيرا در اين كه اسباب طبيعى باران در باريدن آن دخالت دارند، شكى نيست، چنان كه نقش فرشتگان در حوادث طبيعى نيز از طريق وحى اثبات شده است، اين جاست كه گفته مى شود تأثيرگذارى اسباب طبيعى و فاعل هاى غير طبيعى در حوادث طبيعى با تأثيرگذارى خداوند در آنها منافات ندارد، زيرا فاعليت آن دو طولى است و نه عَرْضى.
ولى در باب وحى، هنوز اثبات نشده است كه نفس پيامبر در آن تأثير فاعلى دارد يا نه. نخست بايد از طريق حس، يا عقل يا كشف عرفانى يا وحى اثبات شود كه نفس پيامبر در پديده وحى نقش فاعلى دارد، آنگاه اگر كسى آن را انكار كرد و گفت، فعل پيامبر دانستن وحى با فعل خداوند دانستن آن منافات دارد،با يادآورى طولى بودن اين دو تأثيرگذارى به او پاسخ داده شود. امّا فرض اين است كه هنوز فاعليت نفس پيامبر در پديده وحى اثبات نشده است، و چون ـ همان گونه كه گفته شد ـ اثبات آن راهى غير از وحى ندارد، بايد به متون وحيانى (قرآن و روايات) رجوع شود و درباره اثبات و نفى آن داورى شود.

 

 

 

برای داشتن فایل به صورت رایگان از طریق تماس با ما در ارتباط باشید.