موسسه اندیشه ملل

موسسه اندیشه ملل

Search
Close this search box.

 شرح منظومه شهید مطهری

 

 

 

مقدمه‏

یا واهِب العَقل لَک المَحامِد

إلی جَنابِک إنتَهی المَقاصِد

ای بخشنده خرد، تمام سپاسها ویژه توست
همه مقصدها و هدفها به سوی بارگاه تو منتهی می‏شود

شرح: در این بیت عالی و زیبا، هم از مبدأ سخن رفته است و هم از معاد؛ هم به اوّلیت خداوند اشاره شده و هم به آخریت او (هو الأوّل و الاخر). «1» آنجا که می‏گوید: «همه سپاسها ویژه توست» منظور این است که: تو مبدأ کل هستی، هر خیری و فیضی به سبب هر کس و هر چیز به کسی برسد از ناحیه توست، زیرا سر رشته همه اسباب و علل به دست توست و همه نظام از اراده تو برخاسته است، از این رو همه سپاسها ویژه توست؛ و آنجا که می‏گوید: «همه مقصدها و هدفها به سوی بارگاه تو منتهی می‏شود» منظور این است که: همه اشیاء هر چه را می‏جویند، در نهایت امر، تو را می‏جویند و به‏

______________________________
(1). حدید/ 3.

 

13

 

هر سو می‏روند. به سوی تو می‏روند، از تو پدید آمده‏اند و به سوی تو باز می‏گردند إِنّا لِلّه وَ إِنّا إلَیهِ راجِعون‏ «1».

چنانکه می‏دانیم لُبّ لُباب حکمت الهی شناختن مبدأ و معاد جهان است، همه مطالب و مسائل دیگر در این فلسفه در حکم مقدمه این دو مطلب و یا در حاشیه این دو مطلب است. علی هذا بیت اول منظومه اشاره است به لُبّ لُباب حکمت الهی.

یا مَن هُوَ اختَفی لِفَرطِ نُورِه‏   الظّاهِر الباطِن فِی ظُهُورِه‏
     

ای آنکه از بسیاری نورانیتش پنهان است‏

ای پیدایی که به سبب پیدایی‏اش ناپیداست‏

شرح این بیت را از الهیات بالمعنی الاخص باید جست‏ «2».

______________________________
(1). بقره/ 156.

(2). توضیح مختصر اینکه: در الهیات ثابت شده که: ذات پاک باری تعالی از شدّت ظهور در خفاست. برای اینکه اندکی با این مطلب آشنا شویم باید سه مقدمه ذکر بکنیم:

الف. همان طور که وجود بر دو قسم است: وجود اشیاء برای خود (وجود عینی) و وجود اشیاء برای ما (وجود ذهنی)، ظهور نیز بر دو قسم است: ظهور اشیاء برای خود و ظهور اشیاء برای ما. پس وقتی که از ظهور و پیدایی یا از بطون و ناپیدایی یک چیز سخن می‏گوییم، گاهی بحث در ظهور آن شی‏ء برای خود است و گاهی بحث در ظهور آن شی‏ء برای ماست.

ب. در حکمت الهی ثابت شده که «وجود» مساوی با «ظهور» است و «خفا» از «عدم» ناشی می‏شود؛ هر موجودی به هر اندازه و هر درجه از وجود بهره‏مند است از ظهور نیز بهره‏مند است و به هر اندازه عدم و نیستی با وجودش توأم و در وجودش متخلّل است از ظهور بی‏بهره است؛ پس موجودی که در حد اعلی و درجه اکمل از وجود است، در حد اعلی و درجه اکمل از ظهور است.

ج. هیچ‏گونه ملازمه‏ای نیست میان دو نحو از ظهور، یعنی چنین نیست که هر چیزی که خود برای خود در حد اعلی از ظهور است، لزوماً ظهور آن شی‏ء برای ما نیز در حد اعلی است، بلکه تا اندازه‏ای بر عکس است، زیرا ظهور هر شی‏ء برای ما، بستگی دارد به قوای ادراکی ما و طرز ساختمان این قوا. قوای حسی ما طوری ساخته شده که فقط قادر است موجودات مقید و محدود و دارای ضد و مثل را ادراک نماید و در خود منعکس کند. حواسّ ما از آن جهت رنگها و شکلها و آوازها و غیر اینها را ادراک می‏کند که این موجودات محدودند. مثلًا ما از آن جهت «سفیدی» را ادراک می‏کنیم که در یک جا هست و در یک جا نیست، در یک زمان هست و در زمان دیگر نیست. اگر همه جا همه وقت سفید می‏بود ما هرگز سفیدی را نمی‏شناختیم و مفهومی از سفیدی در ذهن خویش نداشتیم. ما از آن جهت به وجود نور پی می‏بریم که گاهی هست و گاهی نیست، در جایی هست و در جایی نیست. اگر سایه و ظلمت نبود نور هم شناخته نمی‏شد. اگر جهان همیشه و همه جا به یک منوال روشن بود ما هرگز متوجه وجود «نور» یعنی همان چیزی که در پرتو او همه چیز دیگر را می‏بینیم نمی‏شدیم.

 

14